غلومیةلغتنامه دهخداغلومیة. [ غ ُ می ی َ ] (ع اِمص ) به معنی غُلومَة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غلومة شود.
غلامیةلغتنامه دهخداغلامیة. [ غ ُ می ی َ ] (ع اِمص ) کودکی . (منتهی الارب ). اسم است از غلام . (اقرب الموارد). رجوع به غلام شود. || (ص نسبی ) تأنیث غلامی . || (اِ) غلامیه یا جاریه
غلومةلغتنامه دهخداغلومة. [ غ ُ م َ ] (ع اِمص ) کودکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم است از غلام . (از اقرب الموارد). غُلومیَّة. غُلامیَّة. (اقرب الموارد).
بلومیةلغتنامه دهخدابلومیة. [ ب َ ی َ ] (اِخ ) از قرای برخُوار از نواحی اصبهان (اصفهان ) و نسبت بدان بَلومی شود. (از معجم البلدان ) (از مراصد) (از مرآت البلدان ج 1 ص 293).
غلومةلغتنامه دهخداغلومة. [ غ ُ م َ ] (ع اِمص ) کودکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم است از غلام . (از اقرب الموارد). غُلومیَّة. غُلامیَّة. (اقرب الموارد).
غلامیةلغتنامه دهخداغلامیة. [ غ ُ می ی َ ] (ع اِمص ) کودکی . (منتهی الارب ). اسم است از غلام . (اقرب الموارد). رجوع به غلام شود. || (ص نسبی ) تأنیث غلامی . || (اِ) غلامیه یا جاریه
بلومیةلغتنامه دهخدابلومیة. [ ب َ ی َ ] (اِخ ) از قرای برخُوار از نواحی اصبهان (اصفهان ) و نسبت بدان بَلومی شود. (از معجم البلدان ) (از مراصد) (از مرآت البلدان ج 1 ص 293).
غلانیةلغتنامه دهخداغلانیة. [ غ َ ی َ ] (ع مص ) گرانی و جوشش . و نون زاید است . (از منتهی الارب ). گران دانستن قیمت چیزی ، و نون آن زاید است . (از اقرب الموارد).