شوروغوغا؛ دادوفریاد؛ هیاهو؛ صداهای درهم؛ هنگامه و غوغا.
〈 غلغله افتادن: (مصدر لازم) [قدیمی] شور و غوغا افتادن؛ دادوفریاد، هیاهو، و آشوب برپا شدن.
〈 غلغله انداختن: (مصدر لازم) [قدیمی] فریاد و هیاهو و آشوب برپا کردن.
〈 غلغله فکندن: (مصدر لازم) [قدیمی] = 〈 غلغله انداختن: ◻︎ خیمه از این دایره بیرون فکن / غلغله در عالم بیچون فکن (امیرخسرو: لغتنامه: غلغله افکندن).
آشوب، المشنگه، بانگ، جاروجنجال، خروش، غوغا، فریاد، قشقرق، همهمه، هنگامه، هیاهو
hubbub, mob, riot, sensation, whirl