غلظةلغتنامه دهخداغلظة. [ غ َ ظَ ] (ع مص ) درشت شدن . سطبر گردیدن . (از المنجد). مقابل نازکی و رقت . (ازاقرب الموارد). غِلظَة. غُلظَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِمص ) د
غلظةلغتنامه دهخداغلظة. [ غ ِظَ ] (ع مص ) درشت شدن . سطبر گردیدن . (از المنجد). مقابل نازکی و رقت . (اقرب الموارد). غَلظَة. غُلظَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درشتی کردن .
غلظةلغتنامه دهخداغلظة. [ غ ُ ظَ ] (ع مص ) به معانی غَلظَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غَلظَة شود.
قلذةلغتنامه دهخداقلذة. [ ق َ ل ِ ذَ ] (ع ص ) بهمة قلذة؛ ستور ریزه ٔ بسیارقَلَذ. (منتهی الارب ). ستور که بدان قلذ آویخته باشد. (اقرب الموارد). رجوع به قلذ شود.
قلزةلغتنامه دهخداقلزة. [ ق ُ ل ُزْ / ق ِ ل ِزْ زَ ] (ع ص ) مؤنث قلز. زن سخت و توانا. (اقرب الموارد). رجوع به قلز شود.
میزان الغلظةلغتنامه دهخدامیزان الغلظة. [ نُل ْ غ ِ ظَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) میزان الغلظه . آلتی است که بدان غلظت و رقت مایع را دانند. (یادداشت مؤلف ).
میزان الغلظةلغتنامه دهخدامیزان الغلظة. [ نُل ْ غ ِ ظَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) میزان الغلظه . آلتی است که بدان غلظت و رقت مایع را دانند. (یادداشت مؤلف ).
غلظتلغتنامه دهخداغلظت . [ غ ِ ظَ ] (ع اِمص )غلظة. درشتی . (مجمل اللغة). رجوع به غلظة شود. || ستبری . (مجمل اللغه ). سطبری . مقابل تُنکی . مقابل رقت . سطبرا. کلفتی . زبری . رجوع
غلظتفرهنگ انتشارات معین(غِ ظَ) [ ع . غلظة ] 1 - (مص ل .) غلیظ شدن ، ستبر گردیدن . 2 - (اِمص .) ستبری .
غلاظةلغتنامه دهخداغلاظة. [ غ ِ ظَ ] (ع مص ) به معانی غِلظَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غلظة شود. || (اِمص ) فظاظت . درشتی . (صراح ) (مهذب الاسماء).
غالظلغتنامه دهخداغالظ. [ ل ِ ] (ع ص ) درشت . سطبر. گنده . (از المنجد). ضد دقیق . ج ، غَلَظَه . (از قطر المحیط). و رجوع به غلیظ و غلظة شود.