غلط اندازفرهنگ انتشارات معین( ~ . اَ) [ ع - فا. ] 1 - (ص فا.) آن چه که دیگران را به اشتباه بیندازد، دارای ظاهر آراسته و پرهیمنه ولی توخالی . 2 - (ص مف .) تیری که به نشانه نرسد.
غلط اندازفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهآنچه کسی را به غلط و اشتباه بیندازد یا فریب دهد؛ غلطاندازنده؛ به غلط اندازنده.
غلطاندازلغتنامه دهخداغلطانداز. [ غ َل َ اَ ] (نف مرکب ) چپ انداز. (آنندراج ). چوب انداز. به غلط. به خطا و از روی اشتباه . فریبنده : در باغ سوی خانه ٔ بلبل شد و ما راانداخت ز پا این
غلطاندازیلغتنامه دهخداغلطاندازی . [ غ َ ل َ اَ ] (حامص مرکب ) غلطانداز کردن . فریبندگی : از غلطاندازی دوران مشو غافل که چرخ میشمارد اختر تابان چراغ دور را. طالع (از آنندراج ).رجوع به
موهملغتنامه دهخداموهم . [ هَِ ] (ع ص ) در وهم و غلط اندازنده و برنده خیال را به چیزی که قصد آن نباشد. (ناظم الاطباء). در وهم و غلطی اندازنده . (غیاث ) (آنندراج ). ایهام کننده .
اغلوطهلغتنامه دهخدااغلوطه . [ اُ طَ ] (ع اِ) سخن غلط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سخنی که در آن غلط باشد. (از اقرب الموارد). || کلام که بدان کسی را بغلط اندازند. (منتهی الارب )
اغالیطلغتنامه دهخدااغالیط.[ اَ ] (ع اِ) ج ِ اُغلوطَة، مسأله یا سخنی که بدان کسی را بغلط اندازند. (آنندراج ). مطالب یا سخنهایی که بدانها کسی را در غلط اندازند. (فرهنگ نظام ). ج ِ
غلوطةلغتنامه دهخداغلوطة. [ غ َ طَ ] (ع ص ، اِ) سخن غلط. || کلام که بدان کسی رابه غلط اندازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مسأله ای که در آن به غلط افتند. اُغلوطَة. (اقرب الموارد)
غلوطلغتنامه دهخداغلوط. [ غ َ ] (ع ص ) مسئله ٔ غلوط؛ مسئله ای که در آن کسی را به غلط اندازند، چنانکه گویند: شاة حلوب و فرس رکوب ، و چون آن را اسم قرار دهند هاءدر آن افزایند و غلو