غلاظةلغتنامه دهخداغلاظة. [ غ ِ ظَ ] (ع مص ) به معانی غِلظَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غلظة شود. || (اِمص ) فظاظت . درشتی . (صراح ) (مهذب الاسماء).
غلاةلغتنامه دهخداغلاة. [ غ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غالی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غالی شود : و بیان این مسئله ... که رد است بر ملاحده و بواطنه و دهریه و غلاة و غیر ایش
غلوظةلغتنامه دهخداغلوظة. [ غ ُ ظَ ] (ع مص ) به معنی غِلاظَة. رجوع به غِلاظَة و رجوع به دزی ج 2 ص 222 شود.
گندگیلغتنامه دهخداگندگی . [ گ ُ دَ / دِ ] (حامص ) (از: گنده + ی ) قطر. سطبرا. سطبری . ثِخَن . کلفتی . درشتی . زفتی . غِلَظ. غِلظه . غِلاظه : استغلاظ؛ ناخریدن جامه را به سبب درشتی
غلظلغتنامه دهخداغلظ. [ غ ِ ل َ] (ع مص ، اِ مص ) سطبر گردیدن . درشت شدن . (منتهی الارب ). به معانی غلظة (مثلثة). (منتهی الارب ). سطبر شدن .(مصادر زوزنی ). سطبری . (غیاث اللغات )