غفرانلغتنامه دهخداغفران . [ غ ُ ] (ع مص ) غفران خدا گناه کسی را؛ پوشیدن گناه بر وی و آمرزیدن او. (از اقرب الموارد). به معنی غفیر (مصدر). (منتهی الارب ). آمرزش . (غیاث اللغات ) (آ
غفران پناهلغتنامه دهخداغفران پناه . [ غ ُ پ َ ] (ص مرکب ) از القاب مردگان است ؛ یعنی مرحوم و مغفور. (از ناظم الاطباء). عنوانی است که قبل از بردن نام مرده آرند. مغفرت پناه .
غفران مآبلغتنامه دهخداغفران مآب . [ غ ُ م َ ] (ص مرکب ) مرحوم . مغفور. غفران پناه . عنوانی است که درباره ٔ مردگان گویند.
غفران پناهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدر پناه آمرزش و بخشایش الهی؛ عنوانی برای شخص مرده؛ مرحوم؛ مغفور.
غفران پناهلغتنامه دهخداغفران پناه . [ غ ُ پ َ ] (ص مرکب ) از القاب مردگان است ؛ یعنی مرحوم و مغفور. (از ناظم الاطباء). عنوانی است که قبل از بردن نام مرده آرند. مغفرت پناه .
غفران مآبلغتنامه دهخداغفران مآب . [ غ ُ م َ ] (ص مرکب ) مرحوم . مغفور. غفران پناه . عنوانی است که درباره ٔ مردگان گویند.
آمرزگاریلغتنامه دهخداآمرزگاری . [ م ُ ] (حامص مرکب ) غفران . مغفرت . عفو. صفح . تجاوز. رحمت : جز این کاعتمادم بیاری ّ تُست امیدم به آمرزگاری ّ تُست .سعدی (بوستان ).
غافرلغتنامه دهخداغافر. [ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غفران . آمرزنده ٔ گناه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آمرزنده و پوشنده ٔ گناه . (مهذب الاسماء) (غیاث ) : همتش آن است تا غالب شود