غطمطةلغتنامه دهخداغطمطة. [ غ َ م َ طَ ] (ع مص ) اضطراب موج دریا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد) (تاج العروس ): غَطْمَطَة بحر؛ فراوانی آب آن و بزرگ بودن امواج آن . (از
غطمطملغتنامه دهخداغطمطم . [ غ َ طَ طَ ] (ع ص ) دریای بزرگ بسیارآب . (منتهی الارب ). دریای بزرگ . (از اقرب الموارد). غِطَم ّ. (اقرب الموارد). رجوع به نشوء اللغة العربیة ص 116 و 11
غطاطةلغتنامه دهخداغطاطة. [ غ َ طَ ] (ع اِ) یکی غطاط (مرغ ). (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غطاط شود.
غطغطةلغتنامه دهخداغطغطة. [ غ َ غ َ طَ ] (ع مص ) غطغطة بحر؛ جوشیدن موج دریا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلند شدن امواج دریا. (اقرب الموارد). || غطغطة قدر؛ خروشیدن و سخت جوش زدن دی
غطمشةلغتنامه دهخداغطمشة. [ غ َ م َ ش َ ] (ع مص ) به ستم گرفتن کسی را. (منتهی الارب ). گرفتن کسی را به قهر. (از اقرب الموارد). || زدن چشم . خیره کردن . (دزی ج 2 ص 217).
غطمطیطلغتنامه دهخداغطمطیط. [ غ َ م َ ] (ع ص ) بحر غطمطیط، به معنی بحر غُطامِط و غَطَومَط است . (منتهی الارب ). بانگ موج آب . (مهذب الاسماء). به تمام معانی غطامط آمده است . رجوع به
غطماطلغتنامه دهخداغطماط. [ غ ِ ] (ع مص ) مرادف غَطْمَطَة است . (از تاج العروس ) (اقرب الموارد). رجوع به غَطْمَطَة شود. || (ص ) موج پی درپی آینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). موج
غطامطلغتنامه دهخداغطامط. [ غ َ م ِ ] (ع اِ) ج ِ غَطمَطَة. (نشوء اللغة العربیة ص 118). غلغل .پلغپلغ. رجوع به غطمطة و نشوء اللغة العربیه شود.
غطمطملغتنامه دهخداغطمطم . [ غ َ طَ طَ ] (ع ص ) دریای بزرگ بسیارآب . (منتهی الارب ). دریای بزرگ . (از اقرب الموارد). غِطَم ّ. (اقرب الموارد). رجوع به نشوء اللغة العربیة ص 116 و 11
غطاطةلغتنامه دهخداغطاطة. [ غ َ طَ ] (ع اِ) یکی غطاط (مرغ ). (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غطاط شود.
غطغطةلغتنامه دهخداغطغطة. [ غ َ غ َ طَ ] (ع مص ) غطغطة بحر؛ جوشیدن موج دریا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلند شدن امواج دریا. (اقرب الموارد). || غطغطة قدر؛ خروشیدن و سخت جوش زدن دی