غضروفگویش اصفهانی تکیه ای: aruskošak /kutkuti طاری: qozruf طامه ای: qozruf طرقی: kurkuriči کشه ای: qozruf نطنزی: qozruf
غضروفلغتنامه دهخداغضروف . [ غ ُ ] (ع اِ) کرکرانک . (منتهی الارب ). به معانی غرضوف است . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غرضوف شود. کرکرانک ، و آن استخوان تنکی است که بت
قذروفلغتنامه دهخداقذروف . [ ق ُ ] (ع اِ) عیب . ج ، قذاریف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منه قول ابی تمام : زیر زور عن القذاریف نور. (اقرب الموارد).