غصلغتنامه دهخداغص . [ غ َص ص ] (ع مص ) کج جویدن چیزی هنگام خوردن آن . || گلوگیر شدن و خفه شدن هنگام خوردن به شتاب . (دزی ج 2 ص 214).
قصدیکشنری عربی به فارسیچيدن مو , چيدن پشم گوسفند وغيره , بريدن , شکاف دادن , قيچي کردن , اسباب برش قيچي , ماشين برش
قصدیکشنری عربی به فارسیچيدن , علف چيدن , چمن را زدن , توده يونجه يا کاه , لوله دخول وخروج هوا در زير دريايي , لوله مخصوص تنفس در زير اب , با لوله تنفس زير ابي رفتن
غصه خوردنگویش اصفهانی تکیه ای: qam bexori طاری: qossa xârd(mun) طامه ای: qossa xârdan طرقی: qossa xârdmun کشه ای: qossa xârdmun نطنزی: qossa xârdan