غشینکلغتنامه دهخداغشینک . [ ؟ ن َ ] (اِ) به لهجه ٔ طبری : کشکرک (به معنی کشک و عکه که پرنده ٔ سیاهی است ).
غرینلغتنامه دهخداغرین . [ غ َ ] (ع اِ) به تمام معانی غِریَن است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به غِریَن شود.
yanksدیکشنری انگلیسی به فارسیyanks، تکان شدید و سخت، امریکایی، ضربهناگهانی و شدید، تشنج، زود کشیدن، تکان تند دادن
جباباتلغتنامه دهخداجبابات . [ ج ُب ْ با ] (اِخ ) موضعی است نزدیک ذی قار. (منتهی الارب ).موضعی است نزدیک ذی قار که در آن جنگی بین بکربن وائل و فارسیان رخ داد. (معجم البلدان ) (مراص
غرینلغتنامه دهخداغرین . [ غ َ ] (ع اِ) به تمام معانی غِریَن است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به غِریَن شود.