غزالغتنامه دهخداغزا. [غ َ ] (ع مص ) با دشمن دین جنگ کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). غزاة. غزوة. جنگ و جدال . این کلمه به همین صورت در عربی نیامده است . ظاهراً همان غَزاة است
غزافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. جنگ کردن با کافران در راه خدا: ◻︎ مردی که در غزا زره پیش بسته بود / تا پیش دشمنان نکند پشت بر غزا (سعدی۲: ۶۳۲).۲. (اسم) جنگ. غزا کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] جن
غزا کردنلغتنامه دهخداغزا کردن . [ غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جنگ کردن با دشمنان دین . جنگ کردن . رجوع به غزا شود : ابوموسی هروقت از بصره تاختن آوردی به اعمال پارس ، و غزا کردی و بازگشت
غزارةدیکشنری عربی به فارسیفزوني , دامنه , فراخي , فراواني , استعداد , ميدان نوسان , فاصله ء زياد , بزرگي , درشتي , انباشتگي , سيري , کمال , چرک , کثافت , پليدي , الودگي , هرزه
غزاله ٔ فلکلغتنامه دهخداغزاله ٔ فلک . [ غ َ ل َ / ل ِ ی ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب جهانتاب است .رجوع به غزالة شود. || برج حمل که برج اول است از دوازده برج فلک
غزا کردنلغتنامه دهخداغزا کردن . [ غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جنگ کردن با دشمنان دین . جنگ کردن . رجوع به غزا شود : ابوموسی هروقت از بصره تاختن آوردی به اعمال پارس ، و غزا کردی و بازگشت
غزاتلغتنامه دهخداغزات . [ غ َ ] (ع اِمص ) کشش و جنگ با دشمن دین . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قصد که به سوی دشمن کنند حرب را. (مهذب الاسماء). قصد به جنگ با دشمنان و غارت کردن دیا
غزاةلغتنامه دهخداغزاة.[ غ َ ] (ع اِمص ) کشش و جنگ با دشمن دین . (منتهی الارب ). اسم مصدر غَزْوْ. ج ، غَزَوات . عزیمت به جنگ دشمنان و غارت کردن دیار آنان . (از اقرب الموارد). رجو
غزاتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= غزا: ◻︎ به یک غزات قریب هزار پیل آورد / وزآن گرفته به یک حمله سیصدوپنجاه (فرخی: ۳۴۳).