غر زدنلغتنامه دهخداغر زدن . [ غ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم . غرغر کردن . (فرهنگ نظام ). سخن گفتن اعتراض آمیز. با کلماتی نامفهوم ناخرسندی نمودن . لندیدن . قر زدن
غر و لند زدنلغتنامه دهخداغر و لند زدن . [ غ ُرْ رُ ل ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم و اعتراض . غر زدن . غرغر کردن . قر زدن . قرقر کردن . غر و لند کردن . لند و لند کردن .
غر و لند زدنلغتنامه دهخداغر و لند زدن . [ غ ُرْ رُ ل ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم و اعتراض . غر زدن . غرغر کردن . قر زدن . قرقر کردن . غر و لند کردن . لند و لند کردن .
نقفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= نق زدن نق زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] بهانهجویی کردن و غر زدن؛ غرغر کردن. نقنق کردن: [عامیانه] = نق زدن
غر و لند کردنلغتنامه دهخداغر ولند کردن . [ غ ُرْ رُ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غرو لند زدن . غر زدن . غرغر کردن . قر زدن . قرقر کردن . لند و لند کردن . ژکیدن . رجوع به غر و لند زدن شود.