غرغانلغتنامه دهخداغرغان . [ غ َ ] (اِ) آواز مهیب . (آنندراج ). || در ناظم الاطباء به معنی دیگ آشپزی آمده است و در فرهنگهای دیگر به این معنی دیده نشد و در صورتی که صحیح باشد تلفظی
غرانیقلغتنامه دهخداغرانیق . [ غ َ ] (ع اِ) ج ِ غُرنوق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (دهار). جوانان زیباشکل . (از غیاث اللغات ). ج ِ غُرنَیق و غرنیق و غِرنَوق و غرونق و غرناق و غ
غرانیدهلغتنامه دهخداغرانیده . [ غ َ دَ ] (ن مف ) خراشیده . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || قهرآلود و خشمناک . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). به هر دو معنی مصحف غراشیده است . (حاشی