غریاسنگلغتنامه دهخداغریاسنگ . [ غ َرْ س َ ] (اِ) غرماسنگ . نان تنک در روغن بریان کرده . (برهان قاطع) (آنندراج ). نان تنک به روغن در جوشانیده بود. (فرهنگ اسدی ) : گر من به مثل سنگم
غورجیاسلغتنامه دهخداغورجیاس . (اِخ ) نام کتابی از افلاطون . (فهرست ابن ندیم ) (تاریخ الحکماء قفطی ص 18) (عیون الانباء). غورجیاس یا بیان نام قولی از افلاطون . رجوع به تاریخ علوم عقل
غرچیالغتنامه دهخداغرچیا. [ غْرِ / غ ِ رِ ] (اِخ ) تلفظ ترکی از گرک . یونان . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به یونان شود.
ارجیاسلغتنامه دهخداارجیاس . [ ] (اِخ ) کوهی است منفرد در آسیةالصغری بجنوب شهر قیصریه در 38 درجه عرض شمالی و مرتفعترین نقاط آسیةالصغری همین کوه است و از سطح دریا 3841 گز ارتفاع دار
غراسلغتنامه دهخداغراس . [ غ ِ ] (ع اِ) وقت نهال نشاندن . وقت نشاندن درخت . || نهال نشانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) قلمه کردن . قلمه زدن . خواباندن (مثلاً شاخه ٔ مو
غریاسنگلغتنامه دهخداغریاسنگ . [ غ َرْ س َ ] (اِ) غرماسنگ . نان تنک در روغن بریان کرده . (برهان قاطع) (آنندراج ). نان تنک به روغن در جوشانیده بود. (فرهنگ اسدی ) : گر من به مثل سنگم
غورجیاسلغتنامه دهخداغورجیاس . (اِخ ) نام کتابی از افلاطون . (فهرست ابن ندیم ) (تاریخ الحکماء قفطی ص 18) (عیون الانباء). غورجیاس یا بیان نام قولی از افلاطون . رجوع به تاریخ علوم عقل
گرژیاسلغتنامه دهخداگرژیاس . [ گ ُ ] (اِخ ) جرجیاس . غرغیاس . فیلسوف سوفسطایی و خطیب یونانی در لئونیوم (صقلید) در حدود 470 ق . م . متولدشده و در حدود سال 370 در لاریسا (تسالی ) درگ
امقیدورسلغتنامه دهخداامقیدورس . [ اُ ] (اِخ ) الَ .... الاصغر فیلسوف نوافلاطونی قرن پنجم و ششم که بخصوص در آثار افلاطون سعی داشت . شرح او بر سوفسطس افلاطون بعربی درآمد. وی کتاب القی
غرماسنگلغتنامه دهخداغرماسنگ . [ غ َ / غ َ رَ س َ ] (اِ) نان تنک به روغن جوشانیده . (برهان قاطع). نان تنک که به روغن بریان کرده باشند. (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : گر من