غربةلغتنامه دهخداغربة. [ غ َ رَ ب َ ] (اِخ ) یکی از دروازه های بزرگ دارالخلافه در بغداد است که آن را به علت داشتن غربة (درخت ) به همین نام خوانده اند. بعض از روات بدانجا منسوبند
غربةلغتنامه دهخداغربة. [ غ ُ رَ ب َ ] (اِخ ) تخفیفی است از غُرَّبَة. (از منتهی الارب ). رجوع به غُرَّبَة شود.
قربةلغتنامه دهخداقربة. [ ق ِب َ ] (ع اِ) مَشک . || مشک شیر. || مشک یک کرانه دوخته . ج ، قِرَب ، قِرْبات ، قِرِبات . (منتهی الارب ). || مشک آب . || و در مثل آرند: لقیت منه عرق ال
قربةلغتنامه دهخداقربة. [ ق ِ ب َ ] (اِخ ) (ابن ابی ...) احمدبن علی بن حسین عجلی . از محدثان است . (منتهی الارب ).
باب الغربةلغتنامه دهخداباب الغربة. [ بُل ْ غ ُ ب َ ] (اِخ )دروازه و کویی به بغداد. (عیون الانباء ج 1 ص 262).
باب الغربةلغتنامه دهخداباب الغربة. [ بُل ْ غ ُ ب َ ] (اِخ )دروازه و کویی به بغداد. (عیون الانباء ج 1 ص 262).
غربتلغتنامه دهخداغربت . [ غ ُ ب َ ] (ع مص ) غُربَة. دوری از جای خود. دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غریب شدن . (مصادر زوزنی ). دوری از وطن . جدائی از وطن در طلب مقصود. غُر