غرامدیکشنری عربی به فارسینخود , يکجور باقلا , گرم , يک هزارم کيلوگرم , يک هزارم کيلو گرم , خانواده شاه پسند
غراملغتنامه دهخداغرام . [ غ َ ] (ع اِمص ) شیفتگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عشق و شیفتگی . (غیاث اللغات ). عشق . (دهار). عشق دلسوز. الحب المعذب للقلب . (اقرب الموارد). || آزمن
غراملغتنامه دهخداغرام . [ غ ِ ] (معرب ، اِ) گرام . رجوع به گرام و رجوع به کتاب النقود العربیة ص 26 و 38 شود.
غراملغتنامه دهخداغرام . [ غ ُر را ] (ع ص ، اِ) ج ِ غریم ، مثل غرماء، و این نادر است زیرا فعیل بر وزن فُعّال جمع بسته نمی شود. (از ذیل اقرب الموارد). || صاحب اقرب الموارد گوید: ر
قراملغتنامه دهخداقرام . [ ق ِ ] (ع اِ) بریدن جای بینی ستور.(منتهی الارب ) (آنندراج ). الموضع الذی یقرم من انف البعیر. (اقرب الموارد). || پرده ٔ سرخ بانگار. (منتهی الارب ) (آنندر
غرامت کردنلغتنامه دهخداغرامت کردن . [ غ َ م َ ک َ دَ] (مص مرکب ) تاوان گرفتن . غرامت گرفتن : خون ما ریزد و بیرون برد از خنده لبت کس به تنگ شکرش نیز غرامت نکند.میرخسرو (از آنندراج ).
غرامةدیکشنری عربی به فارسیجريمه , تاوان , غرامت , جريمه کردن , جريمه گرفتن از , صاف کردن , کوچک کردن , صاف شدن , رقيق شدن , خوب , فاخر , نازک , عالي , لطيف , نرم , ريز , شگرف , فقدان , ز
غرامت کردنلغتنامه دهخداغرامت کردن . [ غ َ م َ ک َ دَ] (مص مرکب ) تاوان گرفتن . غرامت گرفتن : خون ما ریزد و بیرون برد از خنده لبت کس به تنگ شکرش نیز غرامت نکند.میرخسرو (از آنندراج ).