غدا گرفتنلغتنامه دهخداغدا گرفتن . [ غ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چاشت خوردن . چاشتی خوردن . رجوع به غداء و غدا شود.
غداًلغتنامه دهخداغداً. [ غ َ دَن ْ ] (ع مص ) چاشت خوردن . (منتهی الارب ): غدی یغدی غداً؛ اکل اول النهار. (اقرب الموارد). غدی کرضی ؛ اکل اول النهار. (تاج العروس ).
غدالغتنامه دهخداغدا. [ غ َ ] (ع اِ) بامداد. (مقدمةالادب زمخشری ). ظاهراً مخفف غداة است . رجوع به غداة شود. || لفظ مشترکی است که در فارسی و عربی به معنی طعام به کار برند ولی در
صاحب الغدالغتنامه دهخداصاحب الغدا. [ ح ِ بُل ْ غ َ ] (اِخ ) از صدوق آرند که وی از مردم بغداد است و به خدمت امام عصر (ع ) رسیده است . (ریحانةالادب ج 2 ص 434).
حذفلغتنامه دهخداحذف . [ ح َ ] (ع مص ) بیفکندن . افکندن . (دهار) (دستوراللغة). انداختن . (از منتهی الارب ). انداختن و افکندن چیزی را. || حذف از ذنب فرس ؛ گرفتن موی از دم اسپ و ب
ذوالقرنینلغتنامه دهخداذوالقرنین . [ ذُل ْ ق َ ن َ ] (اِخ ) خداوند دوشاخ . صاحب دوسر و در تحت عنوان اسکندربن فیلفوس شرح حال اسکندر مقدونی را ذکر کرده ایم . اینک برخی از افسانه های شرق
اردشیر بابکانلغتنامه دهخدااردشیر بابکان .[ اَ دَ / دِ رِ ب َ ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ ساسانی . شورش و اختلالی که در آغاز قرن سوم میلادی در ایالت پارس واقع شد انحطاط قدرت اشکانیان را در آن
احدلغتنامه دهخدااحد. [ اُ ح ُ ] (اِخ ) (غزوه ٔ...) مؤلف روضةالصفا آورده است : از جمله ٔ معظمات وقایع سنه ٔثلث هجریه غزاء اُحد است . تفصیل این اجمال آنکه مشرکان بعد از انهزام م
بعدلغتنامه دهخدابعد. [ ب َ ] (ع اِ، ق ) پس . ضد قبل . و آن در حالت اضافت معرب بود و در حالت افراد مبنی بر ضم و من بعد و افعل بعداً. منونین نیز روایت کرده اند و حکی الفراء من بع