غدافللغتنامه دهخداغدافل . [ غ َ ف ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غِدَفل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غدفل شود.
غدافللغتنامه دهخداغدافل . [ غ ُ ف ِ ] (ع ص ) کبش غدافل ؛ قچقار که پشم دنبش بسیار باشد. بعیر غدافل . (منتهی الارب ). بعیر او کبش غدافل ؛ کثیر شعر الذنب . (اقرب الموارد). رجوع به غ
غافلالغتنامه دهخداغافلا. [ ف ِ ] (اِخ ) یکی از شعرای ایران و از اهالی طالقان است . وی در عهد شاه عباس ثانی میزیسته ، از اوست :ز شوق نامه نویسم ، ز رشک پاره کنم دلی که نیست تسلی د
غافلانهلغتنامه دهخداغافلانه . [ ف ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) همچون غافل . مانند غافلان : چه گمان برده ای که وقت شراب غافلانه مرا رباید خواب .نظامی .
غدفللغتنامه دهخداغدفل . [ غ ِ دَ ] (ع ص ) ج ، غدافِل . تأنیث آن غدفلة.مرد بلندبالا. || قوی جثه ٔ تمام اندام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غِدفن . (منتهی الارب ). رجوع به غدفن شو
غافلالغتنامه دهخداغافلا. [ ف ِ ] (اِخ ) یکی از شعرای ایران و از اهالی طالقان است . وی در عهد شاه عباس ثانی میزیسته ، از اوست :ز شوق نامه نویسم ، ز رشک پاره کنم دلی که نیست تسلی د
غافلانهلغتنامه دهخداغافلانه . [ ف ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) همچون غافل . مانند غافلان : چه گمان برده ای که وقت شراب غافلانه مرا رباید خواب .نظامی .