غدارهلغتنامه دهخداغداره . [ غ َ رَ / رِ ] (اِ) پیکان پهن بزرگ شکاری ، و آن را به اندام بیل سازند. (برهان ). پیکان بزرگ . (جهانگیری ). پیکان تیر بزرگ که به ترکیب بیل سازند. (آنندر
غدارهفرهنگ انتشارات معین( ~ .)(اِ.)1 - مأخوذ از «کتارة » هندی ، سلاحی شبیه به شمشیر اما پهن و راست . 2 - پیکان پهن ، پیکان نیزه .
قدارهلغتنامه دهخداقداره . [ ق َدْ دا رَ ] (اِ) نوعی از شمشیر است که به هندی کوکتی کاکهانده خوانند. (آنندراج ). قمه . نوعی قمه . رجوع به غداره شود.
قدارهفرهنگ انتشارات معین(قَ دّ رِ) [ معر. ] (اِ.) جنگ افزاری شبیه شمشیر پهن و کوتاه . ؛ ~بستن برای کسی کنایه از: قصد جان کسی را داشتن .
غدارةلغتنامه دهخداغدارة. [ غ َدْ دا رَ ] (ع ص ) مؤنث غدار. (منتهی الارب ). زن بیوفا و فریبنده . (ناظم الاطباء). || سنون غداره ؛ سالهایی که پرباران باشد و سبزه کم روید. (از اقرب
غدارةلغتنامه دهخداغدارة. [ غ ِ رَ ] (ع اِ) صاحب منتهی الارب به معنی گیسوی بافته و غدیره آورده و جمع آن را غدائر ذکر کرده ، و این معنی در دیگر قوامیس عرب دیده نشد.
غدارةلغتنامه دهخداغدارة. [ غ ُ رَ ] (ع اِ) آنچه سپس گذارند آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). هرچیزی که آن را ترک کنند و باقی گذارند. (از اقرب الموارد).
غداره بستنلغتنامه دهخداغداره بستن . [ غ َ رَ/ رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بستن غداره به کمر. غداره بندی . رجوع به غداره شود.
غداره کشیدنلغتنامه دهخداغداره کشیدن . [ غ َ رَ/ رِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) به روی کسی غداره کشیدن ؛ حمله کردن با غداره به کسی . رجوع به غداره شود.
غداره بستنلغتنامه دهخداغداره بستن . [ غ َ رَ/ رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بستن غداره به کمر. غداره بندی . رجوع به غداره شود.
غداره کشیدنلغتنامه دهخداغداره کشیدن . [ غ َ رَ/ رِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) به روی کسی غداره کشیدن ؛ حمله کردن با غداره به کسی . رجوع به غداره شود.
غداره بندیلغتنامه دهخداغداره بندی . [ غ َ رَ / رِ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل غداره بند. غداره بستن . رجوع به غداره و غداره بستن شود.
غداره بندلغتنامه دهخداغداره بند. [ غ َ رَ / رِ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه غداره به خود بندد. آنکه کتاره دارد. || مجازاً هوادار. هواخواه . حامی و طرفدار کسی یا کاری . حامی جد.
غدارةلغتنامه دهخداغدارة. [ غ َدْ دا رَ ] (ع ص ) مؤنث غدار. (منتهی الارب ). زن بیوفا و فریبنده . (ناظم الاطباء). || سنون غداره ؛ سالهایی که پرباران باشد و سبزه کم روید. (از اقرب