اغفاءلغتنامه دهخدااغفاء. [ اِ ] (ع مص ) غفا از گندم دور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پاک کردن گندم از غفا:اغفی فلان الطعام ؛ نقاه من الغفی . (از اقرب الموارد)
اغراضلغتنامه دهخدااغراض . [ اِ ] (ع مص ) خمیر تازه کردن برای چاشت قوم : اغرض لهم غریفاً. (از منتهی الارب ). سرشتن خمیر برای چاشت قوم و بشب نخورانیدن به آنان : اغرض للقوم غریفاً؛
اغلافلغتنامه دهخدااغلاف . [اِ ] (ع مص ) پوشش ساختن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). پوشش ساختن شیشه را: اغلظ القارورة؛ جعل لها غلافاً. (از اقرب الموارد). چیزی را
غضفلغتنامه دهخداغضف . [ غ َ ] (ع مص ) غَضف چوب ؛ شکستن آن را. (منتهی الارب ): غضف العود غضفاً؛ کسره او لم ینعم کسره . || غضف وسادة؛ درپیچیدن آن . غضف الوسادة؛ ثناها. (قطر المحی
غضوفلغتنامه دهخداغضوف . [ غ ُ ] (ع مص ) به نعمت زیستن . (تاج المصادر بیهقی ). خوشحال و فراخ حال بودن : غضف فلان غضوفاً؛ نعم باله . (اقرب الموارد).