قسسلغتنامه دهخداقسس . [ ق ُ س ُ ] (ع ص ، اِ) دانشمندان . || نیکورانندگان شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
قصصلغتنامه دهخداقصص . [ ق ُ ص َ ] (ع اِ) ج ِ قُصّة.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُصّة شود.
غَاسِقٍفرهنگ واژگان قرآنابتداي تاريکي شب (کلمه غسق به معناي اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتي گفته ميشود قد غسق الليل معنايش اين است که تاريکي شب فرا رسيد ، و غاسق شب ، آن ساعتي است که
غُثَاءًفرهنگ واژگان قرآنخار و خاشاکي که سيل به کنار بيابان ميريزد ( منظور از آن در آيه ي شريفه"فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَىٰ " گياه خشکيده است )
غَاسِقٍفرهنگ واژگان قرآنابتداي تاريکي شب (کلمه غسق به معناي اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتي گفته ميشود قد غسق الليل معنايش اين است که تاريکي شب فرا رسيد ، و غاسق شب ، آن ساعتي است که
غُثَاءًفرهنگ واژگان قرآنخار و خاشاکي که سيل به کنار بيابان ميريزد ( منظور از آن در آيه ي شريفه"فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَىٰ " گياه خشکيده است )