لغتنامه دهخدا
غباری . [ غ ُ ] (اِخ ) استرابادی . شاعری است و صاحب مجالس النفائس آرد: اکثر اوقات در سر کار استراباد و جوین میباشد و مردی فقیر است . این مطلع ازوست :شب که می افتم به پهلوی سگ آن دلفروزخواب در چشمم نمی آید ز شادی تا بروز.این مطلع نیز ازوست که میر ننوشته بود:دی