غیایةلغتنامه دهخداغیایة. [ غ َ ی َ ] (اِخ ) جایی است به یمامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تلی است نزدیک یمامه در دیار قیس بن ثعلبه . (از معجم البلدان ).
چغالغتنامه دهخداچغا. [ چ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز که در 10 هزارگزی جنوب خاوری شیراز و یک هزارگزی راه شوسه ٔ شیراز به پل فسا واقع است . جلگه و معتدل است و 336 تن سکنه دارد. آبش از قنات . محص
غیایةلغتنامه دهخداغیایة. [ غ َ ی َ ] (ع اِ) سایه ٔ میغ و سایه ٔ آفتاب بامداد و شبانگاه و سایه ٔ علم . (مهذب الاسماء). سایه بان و هرچه بالای سر سایه کند، مانند: ابر و غبار و تاریکی و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و منه الحدیث : تجی ٔ البقرة و آل عمران یوم القیمة کأنهما غ
ساغاییلغتنامه دهخداساغایی . (اِخ ) ساگایی . یکی از قبایل ساکن سیبری در ایالت تومسق ، در حوضه ٔ نهر آباقان نزدیک به مغولستان شمال غربی ، و آن به سه تیره ٔ قاچینز و تویبال و قزیل تقسیم میشود. (قاموس الاعلام ترکی ).
غوغاییلغتنامه دهخداغوغایی . [ غ َ / غُو ] (ص نسبی ) هنگامه ساز و فتنه انگیز. (ناظم الاطباء). آنکه فتنه جوید و فساد انگیزد. شرطلب . شرانگیز. فتنه انگیز.آشوبگر. رجوع به غوغا و غوغاء شود : و این مشتی بازاری غوغائی خارجی طبع ناصبی ... را چه
تغاییلغتنامه دهخداتغایی . [ ت َ ] (اِ) به ترکی برادر مادر را گویند که بهندی مامونانه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
باغاییلغتنامه دهخداباغایی . (اِخ ) احمدبن علی بن احمدبن محمدبن عبداﷲ الربی باغایی مقری ، مکنی به ابوالعباس .وی بسال 376 هَ . ق . باندلس آمد و در مسجد جامع قرطبه به قرائت قرآن پرداخت . محمدبن ابی عامر ملقب به منصور او را برای تربیت پسرش عبدالرحمن انتخاب کرد، اما