غاپلغتنامه دهخداغاپ . (اِخ ) نام قصبه ای است که مرکز ایالت آلپ علیاست و از ایالات جنوب شرقی فرانسه است در 734هزارگزی جنوب شرقی پاریس و 6110 تن سکنه دارد. دارای کانالی بزرگ و آب
قاپگویش بختیاریقاپ (هر یک از شش طرف قاپ نامى مخصوص دارد از این قرار:بُک bok ، جِک jek ، اسب asb ، خر xar ، شاخ šax ، کُم kom .)
قاپفرهنگ انتشارات معین(اِ.) = قاب : استخوانی کوچک در پاچة گوسفند که با آن نوعی قمار کنند. ؛ ~ ~کسی را دزدیدن آن کس را فریفتن .
غابشلغتنامه دهخداغابش . [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غبش . || فریبنده . || خائن . (منتهی الارب ). الغاش . الخادع . || الظالم . (المنجد).
غابشلغتنامه دهخداغابش . [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غبش . || فریبنده . || خائن . (منتهی الارب ). الغاش . الخادع . || الظالم . (المنجد).
غَابِرِينَفرهنگ واژگان قرآنجامانده ها - از بين رفتگان - درگذشتگان ( غابر کسي است که همراهانش بروند و او جا بماند )