عینلغتنامه دهخداعین . [ ع َ ] (اِخ ) موضعی است در بلاد هذیل . (منتهی الارب ). جایگاهی است در بلاد هذیل ، و نام آن در شعر ساعدةبن جؤیه ٔ هذلی آمده است . رجوع به معجم البلدان شو
عینلغتنامه دهخداعین . [ ع َ ] (اِخ ) دهی به یمن در روستای سنحان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم البلدان ).
عینلغتنامه دهخداعین . [ ع َ ] (ع اِ) حرفیست از حروف هجا حلقیة و مجهورة، و لازم است که آشکار کردن آن نرم باشد و در آن مبالغه نگردد، چه آن را مکروه دانند. (از منتهی الارب ) (از ا
لغاطلغتنامه دهخدالغاط. [ ل ُ ] (اِخ ) موضعی است . (و به عین مهملة، لعاط، نیز شنیده شده است ). لیث گوید: نام کوهی است از منازل بنی تمیم . و ابومحمد الاسود گوید: رودباری است بنی ض
زبغرلغتنامه دهخدازبغر. [ زِ / زَ غ َ ] (ع اِ) لغتی است در عین مهمله (زبعر) یا همان صواب است . (منتهی الارب ) (محیط المحیط) (اقرب الموارد) (آنندراج ). گیاهی است خوشبو. (ناظم الاط
غزویتلغتنامه دهخداغزویت . [ غ ِزْ ] (اِخ ) نام جایی است . و به عین مهمله هم آمده است . (از تاج العروس ).