عینیلغتنامه دهخداعینی . [ ع َ ] (اِخ ) نام وی محمودبن احمدبن موسی بن احمد، مکنی به ابومحمد و ملقب به بدرالدین است . وی مورخ و محدث و اصل او از حلب بود. بسال 762 هَ. ق . در عینتا
عینیلغتنامه دهخداعینی . [ ع َ ] (ص نسبی ) نسبت است به عین التمر، از شهرهای حجاز. ابوالعتاهیة شاعر قرن دوم هجری منسوب بدانجاست . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
اینیلغتنامه دهخدااینی . [ اَ] (ترکی -مغولی ، اِ) برادر کوچک و برادرزاده . برادر کهتر. (دائرةالمعارف فارسی ) (آنندراج ) : بعد از اجتماع تمامت آقا و اینی و امراء باتفاق جمهور بر ت
عینیةلغتنامه دهخداعینیة. [ ع َ نی ی َ ] (ع اِ) گیاهی است که آن را باریکلومانن نامند. رجوع به باریکلومانُن شود. در مخزن الادویة آمده است که عینیة به لغت اندلس ، رعی الحمام است . ر
عینینیلغتنامه دهخداعینینی . [ ع َ ن َ نی ] (ص نسبی ) منسوب به عینین ، که دهی است به بحرین ، و خلید عینینی از آن ده است . (از منتهی الارب ). و رجوع به عینین شود.