عینکیلغتنامه دهخداعینکی . [ ع َ / ع ِ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به عینک . آنکه عینک به چشم زند. کسی که عادت به عینک زدن دارد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عینک شود.- مار عینکی ؛ نوعی مار سمی خطرناک از گروه ماران پروتروگلیف است که در مو
عینکیفرهنگ فارسی معین( ~ .) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - آن که عینک به چشم می زند. 2 - آن که عادت به استفاده از عینک دارد.
یانکیلغتنامه دهخدایانکی . (اِ) نامی است که مردم انگلستان به استهزا به مردم اتازونی داده اند و سپس از طرف جنوبی های آمریکا به شمالیها داده شده و اکنون در همه جا این نام از روی استهزا و خشم به امریکائیان اطلاق میشود. (از لاروس ).
انقیلغتنامه دهخداانقی . [ اَ قا ] (ع ص ) رجل انقی ؛ مرد باریک بینی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دقیق القصب . (از اقرب الموارد). آنکه استخوان قصب باریک دارد. (یادداشت مؤلف ). || (ن تف ) نفی تر. (از اقرب الموارد). پاکیزه تر. پاک تر.- امثال : <span class=
انکژلغتنامه دهخداانکژ. [ اَ ک ُ ] (سانسکریت ، اِ) آهنی سرکج که بدان فیل را رانند. (ناظم الاطباء). و رجوع به انگژ شود.
انکیلغتنامه دهخداانکی . [ اَ کا ] (ع ن تف ) کشنده تر. مجروح کننده تر : و صار فواته اذکی و انکی علی جنبی من وخز الردینی .(از تاریخ بیهق ص 244).
خوک دریایی عینکیphocoena dioptricaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ خوکدریائیان و راستۀ آببازسانان با بدن سیاه و شکم خاکستری روشن که در اطراف چشمهایش حلقههایی سیاه شبیه به عینک وجود دارد
نظارات واقيةدیکشنری عربی به فارسیعينک ايمني , عينکي که اطرافش پوشيده شده وبراي محافظت چشم بکار ميرود , عينک حفاظ دار
کبرافرهنگ فارسی معین(کُ) [ ع . ] (اِ.) نوعی مار سمّی از تیرة کفچه ماران بومی افریقا و آسیا، مار عینکی .
مارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل خزنده، اژدها، افعی ماربچه، مارماهی زنگی، جعفری، کبرا، کفچهمار هندی، عینکی، اژدرمار (ماربوآ ) مارمولک، سوسمار، خزندگان کِرْم [خزنده] مارِ نیرنگ، فریب
خوک دریایی عینکیphocoena dioptricaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ خوکدریائیان و راستۀ آببازسانان با بدن سیاه و شکم خاکستری روشن که در اطراف چشمهایش حلقههایی سیاه شبیه به عینک وجود دارد