عیسی بیگ لولغتنامه دهخداعیسی بیگ لو. [ سا ب َ ] (اِخ ) تیره ای است از ایل بهارلو، از ایلات خمسه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
عیسی بیگلولغتنامه دهخداعیسی بیگلو. [ سا ب َ ](اِخ ) دهی جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان با 135 تن سکنه . محصول آن غلات . آب آن رودخانه ٔ قزل اوزن است . (از فرهنگ جغرا
عیسیلغتنامه دهخداعیسی . [ سا ] (اِخ ) (میرزا...) ابن موسی . از رجال اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری است . وی در دوره ٔ ناصرالدین شاه قاجار وزیر تهران بود و بسال 1310 ه
عیسیلغتنامه دهخداعیسی . [ سا ] (اِخ ) (میرزا...) مشهوربه میرزا بزرگ قائم مقام . از وزرای فتحعلی شاه ، و پدرمیرزا ابوالقاسم قائم مقام . رجوع به قائم مقام شود.
عیسیلغتنامه دهخداعیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن خالدبن ولید، از فرزندان حارث بن هشام مخزومی ، مکنی به ابوسعد. وی از شعرای نیکوپرداز بغداد بود و دعبل خزاعی را هجو کرد. عیسی در حدود سال
بهارلولغتنامه دهخدابهارلو. [ ب َ ] (اِخ ) ظاهراً با بلوک «بهار» که نزدیک همدان است مربوط میشود و به یکی از ایلات ترک عهد صفویه مربوط است . محتمل است که ایل مزبور در اتحادیه ٔ قراق
خیاولغتنامه دهخداخیاو. (اِخ ) شهرستان خیاو در قدیم مشکین شهر ولی مجدداً خیاو نامیده میشود یکی از شهرستانهای استان سوم کشور است و مشخصات آن بشرح زیر می باشد:حدود: از طرف شمال به
بزم سنگینلغتنامه دهخدابزم سنگین . [ ب َ م ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بزمی که در آن مردم کثیر جمع باشند. (از مصطلحات از غیاث اللغات ) (آنندراج ) : رخش شد محفل آرا شمع را بردار از
خداوندلغتنامه دهخداخداوند. [ خ ُ وَ ] (اِخ ) رب . (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء). نامی از نام های الهی . خدا. خدای . پروردگار. اﷲتعالی : چون تیغ بدست آری مردم نتوان کشت نزدیک