عیدانةلغتنامه دهخداعیدانة. [ ع َ ن َ ] (ع اِ) یکی عیدان . خرمابن بلند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عیدان شود.
عیدان السقاءلغتنامه دهخداعیدان السقاء. [ نُس ْ س ِ ] (اِخ ) لقب پدر احمدبن حسین متنبی ، شاعر مشهور کوفی است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).
عیدانیلغتنامه دهخداعیدانی . [ع َ ] (ص نسبی ) منسوب است به عیدان ، و آن بطنی است از حضرموت ، و او پدر ربیعةبن عیدان بن ربیعه ٔ ذی العرف ابن وائل ذی طراف بود. (از اللباب فی تهذیب ال
عیداهلغتنامه دهخداعیداه . [ ع َ ] (ع ص ) بدخوی از شتر و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بدخلق از مردم و از شتر. (ناظم الاطباء). || آنکه اطاعت از حق نکند و تکبر کند.(از
عیدانلغتنامه دهخداعیدان . [ ع َ ] (ع اِ) خرمابنان دراز، و از آن است کاسه ای که آن حضرت (ص ) در آن بول میکرد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). نخل های طویل (یک دانه ٔ آن را عیدانة
عیدانةلغتنامه دهخداعیدانة. [ ع َ ن َ ] (ع اِ) یکی عیدان . خرمابن بلند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عیدان شود.
عیدنةلغتنامه دهخداعیدنة.[ ع َ دَ ن َ ] (ع مص ) عیدانة گشتن نخل . بلند شدن نخل . (از اقرب الموارد). رجوع به عیدان و عیدانة شود.
عیدانلغتنامه دهخداعیدان . [ ع َ ] (ع اِ) خرمابنان دراز، و از آن است کاسه ای که آن حضرت (ص ) در آن بول میکرد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). نخل های طویل (یک دانه ٔ آن را عیدانة