عیثلغتنامه دهخداعیث . [ ع َ] (ع مص ) تباه کردن . زیان و تباهی رسانیدن گرگ در رمه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). فاسد کردن ، چنانکه گویند: عاث الذئب فی الغنم
ایسلغتنامه دهخداایس . [ اَ ] (ع مص ) ناامید شدن . (منتهی الارب ). نومید شدن و آن مقلوب یأس است . (آنندراج ). ناامید و مأیوس شدن . (ناظم الاطباء). || نرم گردیدن . (از منتهی ال
عیسلغتنامه دهخداعیس . (ع اِ) شتران سپید سرخ موی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شتران سپیدرنگ ، که با سپیدی آنها رنگ بور یا تیرگی ناآشکاری مخلوط باشد. و گویند که
عیسلغتنامه دهخداعیس . [ ع َ ] (ع اِ) آب گشن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ماءالفحل ، و آن کشنده است زیرا خطرناک ترین سم است . (از تاج العروس ).
عیثاملغتنامه دهخداعیثام . [ ع َ ] (ع اِ) درختی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). درخت چنار. (ناظم الاطباء). || طعامی که از ملخ سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (
عیثانلغتنامه دهخداعیثان . [ ع َ ] (ع ص ) آنکه در انفاق مال خود شتاب کند و یا آن را تبذیر کند و تباه سازد، و مؤنث آن عَیثی ̍ باشد. (از اقرب الموارد).
عیثانلغتنامه دهخداعیثان . [ ع َ ی َ ] (ع مص ) بمعانی مصدر عَیث است . (از اقرب الموارد). رجوع به عیث شود.
عیثیلغتنامه دهخداعیثی . (ع فعل امر) به صیغه ٔ امر، در مثل گویند: «عیثی جعار». و این مثل را در ابطال چیزی و تکذیب آن گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به جَعار شود.
عیثةلغتنامه دهخداعیثة. [ ع َ ث َ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر عَیْث . (از اقرب الموارد). رجوع به عیث شود. || زمین نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین سهل . (ناظم الاطباء) (ا
عیثانلغتنامه دهخداعیثان . [ ع َ ی َ ] (ع مص ) بمعانی مصدر عَیث است . (از اقرب الموارد). رجوع به عیث شود.
عیثةلغتنامه دهخداعیثة. [ ع َ ث َ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر عَیْث . (از اقرب الموارد). رجوع به عیث شود. || زمین نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین سهل . (ناظم الاطباء) (ا
عیثاملغتنامه دهخداعیثام . [ ع َ ] (ع اِ) درختی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). درخت چنار. (ناظم الاطباء). || طعامی که از ملخ سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (
عیثانلغتنامه دهخداعیثان . [ ع َ ] (ع ص ) آنکه در انفاق مال خود شتاب کند و یا آن را تبذیر کند و تباه سازد، و مؤنث آن عَیثی ̍ باشد. (از اقرب الموارد).
عیثیلغتنامه دهخداعیثی . (ع فعل امر) به صیغه ٔ امر، در مثل گویند: «عیثی جعار». و این مثل را در ابطال چیزی و تکذیب آن گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به جَعار شود.