حالملغتنامه دهخداحالم . [ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حلم . محتلم . (منتهی الارب ). || بالغ. (منتهی الارب ). خواب دیده . بجای مردان یا زنان رسیده . خود را شناخته . ج ، حالمون . (مهذب الاسماء).
عیلاملغتنامه دهخداعیلام . [ ع َ ] (ع اِ) کفتار نر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، عَیالیم . (اقرب الموارد).