عیاصلغتنامه دهخداعیاص . (ع مص ) دشوار گردیدن سخن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت گشتن چیزی . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || درپیچان کردن کار بر دشمن . (از ناظم ا
ایاسلغتنامه دهخداایاس . [ اَ ] (اِخ ) همان ایاز است که نام غلام سلطان محمود باشد. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) (شرفنامه ) : گر تو مرد طالبی و حق شناس بندگی کردن بیاموز از ایاس .
ایاسلغتنامه دهخداایاس . [ اِ ] (اِخ ) ابن قبیصه ٔ طایی از اشراف طی و فصحاء و شجاعان جاهلیت بود وی به خدمت کسری اپرویز رسید و ولایت حیره به او داده شد. واقعه ٔ «ذی قار» در این ای
عیاثلغتنامه دهخداعیاث . [ ع َی ْ یا ] (ع ص ) بسیار افسادکننده . (از اقرب الموارد). عَیوث . رجوع به عیوث شود. || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسد، بج
عاصمفرهنگ نامها(تلفظ: āsem) (عربی) (در قدیم) نگهدارنده ، محافظ ؛ بازدارنده (از خطا) ، منع کننده ؛ (در اعلام) یکی از قُراء سبعهی [قاریان هفت گانه] قرآن ؛ (در اعلام) نام یکی ا
عاصفةدیکشنری عربی به فارسیتند باد , باد , طوفان , کولا ک , توفان , تغيير ناگهاني هوا , توفاني شدن , باحمله گرفتن , يورش اوردن , تندباد , تندي , جوش وخروش , هيجان , توفان ايجاد کردن
عوصلغتنامه دهخداعوص . [ ع َ وَ ] (ع مص ) دشوار گردیدن سخن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیاص . رجوع به عیاص شود. || سخت گشتن چیزی . (از من
عیصلغتنامه دهخداعیص . [ ع َ] (ع مص ) دشوار گردیدن سخن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). عیاص . عَوَص . رجوع به عوص و عیاص شود.