عیاشیلغتنامه دهخداعیاشی . [ ع َی ْ یا ](حامص ) عمل عیاش . عیش و عشرت و خوشگذرانی و شادی و اشتغال به شادی . || شهوت پرستی و فسق و فجور و ماژپرستی . (ناظم الاطباء). و رجوع به عیاش
عیاشیلغتنامه دهخداعیاشی . [ ع َی ْ یا ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن ابی بکر عیاشی مغربی . رجوع به عبداﷲ (ابن محمد...) شود.
عیاشیهلغتنامه دهخداعیاشیه . [ ع َی ْ یا ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی (بلوک زرگان ) بخش مرکزی شهرستان اهواز با 100 تن سکنه . آب آن از چاه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیا
غلام عیاشیلغتنامه دهخداغلام عیاشی . [ غ ُ م ِ ع َی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن عمربن عبدالعزیز کشی . وی از ثقات علما و محدثان امامیه در قرن چهارم هجری قمری بود، و چون تلمیذ «عیاشی » بود «غلا