عیاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. راهزنی، سرقت، طراری ۲. تردستی، حیله، رندی، زرنگی، فند ۳. جوانمردی، عیارپیشگی، فتوت
عیاریلغتنامه دهخداعیاری . [ ع َی ْ یا ] (حامص ) حالت و چگونگی عیار. حیله بازی و مکاری . (فرهنگ فارسی معین ). فریبندگی و حیله بازی و مکاری و داغولی . (ناظم الاطباء). || جوانمردی .
ایاریلغتنامه دهخداایاری . [ اُ ی ْ یا ] (ع اِ) بزرگ نره . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
تمام عیاریلغتنامه دهخداتمام عیاری . [ ت َ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) بارنداشتن مسکوک . کامل عیاری . خل-وص مسکوک غش آن کم و در حکم هیچ باشد. رجوع به تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 66 شود.
تمام عیاریلغتنامه دهخداتمام عیاری . [ ت َ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) بارنداشتن مسکوک . کامل عیاری . خل-وص مسکوک غش آن کم و در حکم هیچ باشد. رجوع به تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 66 شود.