عیاذلغتنامه دهخداعیاذ. (ع اِ) پناه . (غیاث اللغات ) : جایزه خواهم یکی کم بدهی اندکی گر ندهی بیشکی زایزد خواهم عیاذ. منوچهری .- عیاذاً باﷲ ؛ پناه بر خدا.(ناظم الاطباء) (از آنندرا
عیاذلغتنامه دهخداعیاذ. (ع مص ) پناه بردن و اندخسیدن . (از منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملتجی گشتن و پناه بردن . (از اقرب الموارد). || چسبیدن به چیزی ولازم شدن .
عیاضلغتنامه دهخداعیاض . [ ع ِ ] (اِخ ) (فضیل ...) در بیت ذیل از ناصرخسرو اشاره به فضیل بن عیاض است که از مشاهیر عرفا در قرن دوم هجری بود : کجاست یحیی و ذوالنون وکو فضیل عیاض شقی
عیاضلغتنامه دهخداعیاض . (ع مص ) عوض دادن . (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و اصل آن عِواض است که واو ماقبل مکسور به یاء بدل شده است . (از اقرب الموارد). عَوْض . ع
عیاضلغتنامه دهخداعیاض . (اِخ ) جدی است جاهلی ، و فرزندان او بطنی از بنی مهدی از جذام تا قحطانیه را تشکیل میدهند. مسکن آنان در بلقاء از بلاد شام بود. (از الاعلام زرکلی از نهایةال
العیاذ بالغتنامه دهخداالعیاذ با. [اَ ذُ بِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ) پناه بر خدا. نعوذ باﷲ. پناه میبرم بخدا : و العیاذ باﷲ مدت شش سال و نیم تا روزگار یزدجردبن شهریار آخر ملوک فرس بر
العیاذباللـهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهپناه بر خدا. Δ در مقام ترس از چیزی یا پیشامدی و یا یادآوری گناهی گفته میشود.
العیاذ بالغتنامه دهخداالعیاذ با. [اَ ذُ بِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ) پناه بر خدا. نعوذ باﷲ. پناه میبرم بخدا : و العیاذ باﷲ مدت شش سال و نیم تا روزگار یزدجردبن شهریار آخر ملوک فرس بر
پناهفرهنگ مترادف و متضاد۱. امان، پناهگاه، حفاظ، زنهار، ظل، عیاذ، کنف، مامن، ماوا، معاذ ۲. پشتیبان، حافظ، حامی، ظهیر، معاضد، ملاذ، ملجا
حردلغتنامه دهخداحرد. [ ح َ رَ ] (ع مص ) گران شدن زره بر مرد چنانکه راه رفتن نتواند. || غضب کردن . (قطرالمحیط). خشم گرفتن : و العیاذ باﷲ اگر بر آن حرد و غضب ، بر این کودک قادر و
عوذلغتنامه دهخداعوذ. [ ع َ ] (ع مص ) اندخسیدن و پناه بردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملتجی گشتن و پناه جستن . (از اقرب الموارد). عیاذ. معاذ. معاذة. رج