لغتنامه دهخدا
عکو. [ ع َک ْوْ ] (ع مص ) بزرگ ساختن نیفه ٔ ازار را و درشت نمودن . || بیرون آمدن بعض پلیدی و باقی ماندن بعض آن . (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). || میل کردن . || بند کردن و بستن . (از منتهی الارب ). مقید کردن و بستن . (از اقرب الموارد). || فرونگذاشتن موی را. (از منتهی الا