عکناءلغتنامه دهخداعکناء. [ ع َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ سطبر سرپستان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جاریة عکناء؛ دختر که شکمش نورد و شکن دار باشد. (منتهی الارب ). جاریه ٔ «عکن
اکناءلغتنامه دهخدااکناء. [ اِ ] (ع مص ) کنیت نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اکناعلغتنامه دهخدااکناع . [ اِ ] (ع مص ) نرمی و فروتنی کردن و به خواری نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سؤال کردن و خواستن . (منتهی الا
عجناءلغتنامه دهخداعجناء. [ ع َ ] (ع ص ) ناقه ٔ کم شیر. || ناقه ٔ نیک فربه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ناقه ای که بن پستانش فروهشته تا سر پستان رسیده و سر پستان درآمده باش
عکاءلغتنامه دهخداعکاء. [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عُکوَة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به عکوة شود.
عکباءلغتنامه دهخداعکباء. [ ع َ ] (ع ص ) زن استواراندام درشت خلقت . (منتهی الارب ). زن جافی الخلق . (از اقرب الموارد). || زن سطبر لب و دندان . (از منتهی الارب ).
عکنانلغتنامه دهخداعکنان . [ ع َ / ع َ ک َ ] (ع اِ) شتران بسیار، و شترمرغ کثیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دخترلغتنامه دهخدادختر. [ دُ ت َ ] (اِ) فرزند مادینه ٔ انسان . ابنه . بنت . دخت . بولة. ولیدة. (یادداشت مؤلف ). شَعرَة. نافِجَة. (منتهی الارب ). مقابل پسر که فرزند نرینه ٔ آدمی
شترلغتنامه دهخداشتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندان
عجناءلغتنامه دهخداعجناء. [ ع َ ] (ع ص ) ناقه ٔ کم شیر. || ناقه ٔ نیک فربه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ناقه ای که بن پستانش فروهشته تا سر پستان رسیده و سر پستان درآمده باش
عکاءلغتنامه دهخداعکاء. [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عُکوَة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به عکوة شود.