عکموسلغتنامه دهخداعکموس . [ ع ُ ] (ع اِ) خر. (منتهی الارب ). حمار، و آن لغتی است حمیری . (از اقرب الموارد).
عموساملغتنامه دهخداعموسام . [ ع َ ] (اِخ ) در تداول مطبوعات ، تعبیری است رمزی و آمیخته به لاغ و فکاهی ممالک متحده ٔ امریکا (اتازونی ) را.
عاموسلغتنامه دهخداعاموس . (اِخ ) (به عبری یار) نبی ، شخصی شبانی بود از ساکنان تقوع که بدرجه ٔ نبوت مفتخر گشته سومین انبیاء اصغر محسوب گردید. تقوع قصبه ای است در یهودا که تخمیناً
عطموسلغتنامه دهخداعطموس . [ ع ُ ] (ع ص ) زن نیکوصورت . زن خوب شکل درازبالا پرگوشت نازاینده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَیطَموس . و رجوع به عیطموس شود. || زن تمام اندام .
عموساملغتنامه دهخداعموسام . [ ع َ ] (اِخ ) در تداول مطبوعات ، تعبیری است رمزی و آمیخته به لاغ و فکاهی ممالک متحده ٔ امریکا (اتازونی ) را.
عاموسلغتنامه دهخداعاموس . (اِخ ) (به عبری یار) نبی ، شخصی شبانی بود از ساکنان تقوع که بدرجه ٔ نبوت مفتخر گشته سومین انبیاء اصغر محسوب گردید. تقوع قصبه ای است در یهودا که تخمیناً
عطموسلغتنامه دهخداعطموس . [ ع ُ ] (ع ص ) زن نیکوصورت . زن خوب شکل درازبالا پرگوشت نازاینده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَیطَموس . و رجوع به عیطموس شود. || زن تمام اندام .