عسرلغتنامه دهخداعسر. [ ع ُ س ُ ] (ع اِمص ) دشواری . خلاف یُسر. (منتهی الارب ). || قلت و کمی ذات الید و مال . (از اقرب الموارد). عُسر. و رجوع به عسر شود.
عسرلغتنامه دهخداعسر. [ ع َ س َ ] (ع مص ) درپیچان شدن بر کسی کار. (از منتهی الارب ). دشوار شدن کار. (دهار). سخت شدن کار. ضد یَسر. (از اقرب الموارد). عسر [ ع ُ / ع ُس ُ ] . و رجو
عسرلغتنامه دهخداعسر. [ ع َ ] (ع مص ) وام خواستن از غریم به وقت تنگدستی او. (از منتهی الارب ). وام خواستن در حال تنگی دست . (المصادر زوزنی ). وام خواستن در وقت تنگدستی غریم . (ت