عُرُوشِهَافرهنگ واژگان قرآنسقفهايش (عبارت "خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا " کنايه است از کمال خرابي ، زيرا خانه وقتي خراب ميشود اول سقف آن فرو ميريزد ، و سپس ديوارها به روي سقف ميافتد)
عروةالوثقیلغتنامه دهخداعروةالوثقی . [ ع ُرْ وَ تُل ْ وُ قا ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) دست آویز محکم ، و عروه که بمعنی رسن شهرت دارد خطاست . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گوشواره ٔ استوار.
خَاوِيَةٌفرهنگ واژگان قرآنچيز تو خالي که آن را دور انداخته باشند - سرنگون شده (عبارت "خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا "استعاره است براي دياري که از سکنه خالي شده است و در اصل يعني ديوارهايش
مشیدلغتنامه دهخدامشید. [ م َ ] (ع ص ) گچ کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). اندوده شده از گچ و آهک و جز آن . (ناظم الاطباء). آنچه به گچ اندوده باشند. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموار
خاویةلغتنامه دهخداخاویة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث خاوی . زمین خالی از اهل خود. خالیه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (المنجد). منه : ارض خاویة
معطلةلغتنامه دهخدامعطلة. [ م ُ ع َطْ طَ ل َ ] (ع ص ) ابل معطلة؛ شتران بی شبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بئر معطلة؛ چاهی که خالی از اهل باشد و کسی نباش
اسفیجابلغتنامه دهخدااسفیجاب . [ اَ / اِ ] (اِخ ) اسپیجاب . (جهانگیری ). نام شهری است در ماورأالنهر که آنرا بترکی شبران گویند. (برهان ). نام شهر عظیم از اعمال ماوراءالنهر در حدود ت