عنکلغتنامه دهخداعنک . [ ع َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). جایگاهی است در شعر عمروبن اهتم . (از معجم البلدان ).
عنکلغتنامه دهخداعنک . [ ع َ ] (ع مص ) بسته گردیدن و بلند شدن ریگ ، چندان که راه بر وی نماند. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). گرد آمدن و مرتفع گشتن ریگ ، بطور
عنکلغتنامه دهخداعنک . [ ع َ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: عن ، حرف جر + ک ، ضمیر متصل برای مفرد مخاطب ) از تو. درباره ٔ تو.
کنعلغتنامه دهخداکنع. [ ک ِ ] (ع اِ) سه یک آخر شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اصل آن «عِنک ». (نشوء اللغه ص 17). و رجوع به همین کتاب ص 17 و 21 شود. || آبی که در
عنکلغتنامه دهخداعنک . [ ع َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). جایگاهی است در شعر عمروبن اهتم . (از معجم البلدان ).
عنکلغتنامه دهخداعنک . [ ع َ ] (ع مص ) بسته گردیدن و بلند شدن ریگ ، چندان که راه بر وی نماند. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). گرد آمدن و مرتفع گشتن ریگ ، بطور
عنکلغتنامه دهخداعنک . [ ع َ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: عن ، حرف جر + ک ، ضمیر متصل برای مفرد مخاطب ) از تو. درباره ٔ تو.