حنثرلغتنامه دهخداحنثر. [ ح َ ث َ ] (ع ص ) حنثری . مرد احمق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
عنترلغتنامه دهخداعنتر. [ ع َ ت َ ] (اِخ ) ابن شدادبن عمروبن معاویه ٔ عبسی . رجوع به عنترة (ابن شدادبن ...) شود.