عَلِمَتْفرهنگ واژگان قرآندانست (در اصل "عَلِمَتْ "بوده که در عباراتي نظير"عَلِمَتِ ﭐلْجِنَّ"چون به ساکن رسيده حرکت گرفته است)
عَلِمَتِفرهنگ واژگان قرآندانست (در اصل "عَلِمَتْ "بوده که در عباراتي نظير"عَلِمَتِ ﭐلْجِنَّ"چون به ساکن رسيده حرکت گرفته است)
عَلِمْتَفرهنگ واژگان قرآندانستي (علم به معناي احتمال صد در صد است ، بطوري که حتي يک در صد هم احتمال خلاف آن داده نميشود . )
علمتلغتنامه دهخداعلمت . [ ] (اِخ ) (پوشش ) شهری است منسوب به سبط لاوی ،که در قسمت بن یامین بود. این لغت در یوش ، بصورت علمون خوانده شده است . و بعضی بر آنند که علمت همان علمیت ج
عَلِمَتِفرهنگ واژگان قرآندانست (در اصل "عَلِمَتْ "بوده که در عباراتي نظير"عَلِمَتِ ﭐلْجِنَّ"چون به ساکن رسيده حرکت گرفته است)
علمتلغتنامه دهخداعلمت . [ ] (اِخ ) (پوشش ) شهری است منسوب به سبط لاوی ،که در قسمت بن یامین بود. این لغت در یوش ، بصورت علمون خوانده شده است . و بعضی بر آنند که علمت همان علمیت ج
علمونلغتنامه دهخداعلمون . [ ] (اِخ ) همان علمت است که در یوش بدین صورت آمده است . رجوع به علمت شود. (از قاموس کتاب مقدس ).
تحبیرلغتنامه دهخداتحبیر. [ ت َ ] (ع مص ) نیکو کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نیکو کردن و آراستن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و منه حدیث ابی موسی : لو علمت انک