عَشِيِّفرهنگ واژگان قرآنطرف آخر روز (گويا از عشوه گرفته شده که به معناي غبار و تاريکي عارض بر چشم است و باعث ميشود آدمي نتواند اشيا را ببيند ، و به اين مناسبت آن قسمت از زمان را هم که بطرف تاريکي ميرود عشي ناميدند )
قانون هسHess's lawواژههای مصوب فرهنگستانقانونی که نشان میدهد گرمای پخششده یا جذبشده در واکنش شیمیایی یکمرحلهای یا چندمرحلهای یکسان است متـ . قانون ثابت بودن جمع گرماها law of constant heat summation
گاز همراهassociated gas, gas-cap gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازیشکلی که بهصورت فاز گازی در شرایط دما و فشار مخازن نفتی وجود دارند
گاز حقیقیreal gas, imperfect gasواژههای مصوب فرهنگستانگازی که به علت برهمکنش بین مولکولی، خواص آن با خواص گاز آرمانی متفاوت است
گاز محلولsolution gas, dissolved gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازی مخازن نفت که، بهدلیل بالا بودن فشار در مخازن، در هیدروکربنهای مایع حل شدهاند
گاز کاملperfect gas, ideal gas 2واژههای مصوب فرهنگستانگاز حقیقی بسیار رقیقی که نیروهای بین مولکولی آن بسیار کم است
عشیشانلغتنامه دهخداعشیشان . [ ع ُ ش َ ] (ع اِمصغر) مصغر عشی ّ. (منتهی الارب ). شام کوتاه . (ناظم الاطباء). و رجوع به عَشی ّ شود.
عشلغتنامه دهخداعش . [ ع َ شِن ْ ] (ع ص ) عشی . شبکور، و آنکه شب و روز سوءالبصر باشد اورا، یا نابینا. (منتهی الارب ). و رجوع به عشی شود.
عشیاتلغتنامه دهخداعشیات . [ ع َ شی یا ] (ع اِ) ج ِ عَشی ّ. (منتهی الارب ). ج ، عَشیّة. (اقرب الموارد). رجوع به عَشی ّ و عشیة شود.
عشیاناتلغتنامه دهخداعشیانات . [ ع ُ ش َی ْ یا ] (ع اِ) ج ِ عُشیّان که مصغر عَشی ّ است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عَشی ّ شود.
عشیشیاناتلغتنامه دهخداعشیشیانات . [ ع ُ ش َ شیا ] (ع اِ) ج ِ عُشیشیان ، که مصغر عَشی ّ است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عَشی ّ شود.