عَدّاًفرهنگ واژگان قرآنشمارش کردني نگفتني (کلمه عد در عبارت "فلا تعجل عليهم انما نعد لهم عدا "به معناي شمردن است ، و چون شمردن هر چيزي آن را به آخر ميرساند و نابود ميکند ومعنی آن میشو
عدالغتنامه دهخداعدا. [ ع َ ] (ع حرف ) کلمه ای است که بدان استثنا شود چنانکه گویند: قام القوم عدا زیداً و عدا زید و ماعدا زید. (اقرب الموارد).
عداددیکشنری عربی به فارسیپيشخوان , بساط , شمارنده , ضربت متقابل , درجهت مخالف , در روبرو , معکوس , بالعکس , مقابله کردن , تلا في کردن , جواب دادن , معامله بمثل کردن با
عداءدیکشنری عربی به فارسیتجاوز , جنگ , محاربه , کج خلقي , عداوت , دشمني , جنگ ونزاع , عداوت کردن , () (قرون وسطي) حق موروثي , ريشه هوايي , دونده , گردنده , گشتي , افسر پليس , فروشنده سي
عدالغتنامه دهخداعدا. [ ع َ ] (ع حرف ) کلمه ای است که بدان استثنا شود چنانکه گویند: قام القوم عدا زیداً و عدا زید و ماعدا زید. (اقرب الموارد).
عداءدیکشنری عربی به فارسیتجاوز , جنگ , محاربه , کج خلقي , عداوت , دشمني , جنگ ونزاع , عداوت کردن , () (قرون وسطي) حق موروثي , ريشه هوايي , دونده , گردنده , گشتي , افسر پليس , فروشنده سي
عدالةدیکشنری عربی به فارسیقاعده انصاف , انصاف بي غرضي , تساوي حقوق , داد , عدالت , انصاف , درستي , دادگستري