عيشدیکشنری عربی به فارسینگاه داشتن , اداره کردن , محافظت کردن , نگهداري کردن , نگاهداري , حفاظت , امانت داري , توجه , جلوگيري کردن , ادامه دادن , مداومت بامري دادن
عِيشَةٍفرهنگ واژگان قرآنزندگي (کلمه عيش تنها در حيات جانداران استعمال ميشود ، و اين کلمه اخص از کلمه حيات است چون حيات هم در مورد جاندار بکار ميرود ، و هم در مورد خداي تعالي ، و هم فرش
عِيشَةٍفرهنگ واژگان قرآنزندگي (کلمه عيش تنها در حيات جانداران استعمال ميشود ، و اين کلمه اخص از کلمه حيات است چون حيات هم در مورد جاندار بکار ميرود ، و هم در مورد خداي تعالي ، و هم فرش