عوکلغتنامه دهخداعوک . [ ع َ ] (ع اِ) چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): اول عوک و بَوک ؛ اول شی ٔ و چیز. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). |
عوکلغتنامه دهخداعوک . [ ع َ] (ع مص ) مایل گردیدن بر کس و بازگردیدن و حمله کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مایل شدن و حمله کردن بر کسی . || روی آوردن وپیش
اوکلغتنامه دهخدااوک . (اِخ ) نام قلعه ایست میان فراه و سیستان . (برهان )(هفت قلزم ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرا).
عوکشةلغتنامه دهخداعوکشة. [ ع َ ک َ ش َ ] (ع اِ) ابزاری است کشتکاران را که بدان خرمن را بر باد دهند و صاف نمایند. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
عوکللغتنامه دهخداعوکل . [ ع َ ک َ ] (ع اِ) پشت توده ٔ ریگ . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پشت و ظَهر تپه ٔ رمل . (از اقرب الموارد). عوکلة. رجوع به عوکلة شود. |
عوکلانلغتنامه دهخداعوکلان . [ ع َ ک َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عَوکل . رجوع به عوکل شود. || (اِخ ) نام دو ستاره است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
عوکشةلغتنامه دهخداعوکشة. [ ع َ ک َ ش َ ] (ع اِ) ابزاری است کشتکاران را که بدان خرمن را بر باد دهند و صاف نمایند. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
عوکللغتنامه دهخداعوکل . [ ع َ ک َ ] (ع اِ) پشت توده ٔ ریگ . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پشت و ظَهر تپه ٔ رمل . (از اقرب الموارد). عوکلة. رجوع به عوکلة شود. |
عوکلانلغتنامه دهخداعوکلان . [ ع َ ک َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عَوکل . رجوع به عوکل شود. || (اِخ ) نام دو ستاره است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).