عونیلغتنامه دهخداعونی . [ ع َ ] (اِخ ) نام او محمدبن عبداﷲ عونی است و از مشهورترین سرایندگان اشعار عامیانه در نجد بود. وی در بریدة، در قصیم متولد شد و بسال 1342 هَ . ق . درگذشت
عونیلغتنامه دهخداعونی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب است به عون ، و آن لقب شاعری بود رافضی که سب صحابه میکرد، و گویند به امر عمربن عبدالعزیز وی را زدند تا درگذشت . (از اللباب فی تهذی
عونیلغتنامه دهخداعونی .[ ع َ ] (اِخ ) نام او محمدعلی است و از کردان ساکن قاهره بود و بر زبان کردی تسلط داشت . در بخش ترجمه ٔ قصر عابدین به کار مشغول بود و بسال 1371 هَ . ق . درگ
اونیلغتنامه دهخدااونی . [ اُ ] (اِ) دانه ایست مانند جو سیاه . (ناظم الاطباء). غله ای است مانند جو. (آنندراج ).
عونیدلغتنامه دهخداعونید. [ ع َ ] (اِخ ) جایگاهی است در نزدیک مدین بین مصر و المدینه از اعمال مصر در نزدیکی حوراء. (از معجم البلدان ).
حسین عونیلغتنامه دهخداحسین عونی . [ ح ُ س َ ن ِ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ شَمَّری بن محمدبن احمد از ادبای عراق بود. نیاکانش ساکن کردستان بوده و پدرش به بغداد آمده وی در آنجا متولدگردید
عونیدلغتنامه دهخداعونید. [ ع َ ] (اِخ ) جایگاهی است در نزدیک مدین بین مصر و المدینه از اعمال مصر در نزدیکی حوراء. (از معجم البلدان ).
حسین عونیلغتنامه دهخداحسین عونی . [ ح ُ س َ ن ِ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ شَمَّری بن محمدبن احمد از ادبای عراق بود. نیاکانش ساکن کردستان بوده و پدرش به بغداد آمده وی در آنجا متولدگردید
ذوثلاث الوانلغتنامه دهخداذوثلاث الوان . [ ث َ ث َ اَ ] (ع اِ مرکب ) ذوثلاثة الوان . طریفلن . حومانه . عونیه .
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ادیب بن عبداﷲ اسحاق الدمشقی . نزیل بیروت و مصر، کاتب و بارع . مولد وی دمشق سال 1856 و وفات 1885 م . پدر او را دیب یا ذئب نامید و او برادری