عوصیلغتنامه دهخداعوصی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب است به عوص ، که آن نام بطنی است ، و عبدالملک عوصی حمصی بدین لقب شهرت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عوص شود.
اوسیلغتنامه دهخدااوسی . (ص نسبی ) منسوب به اوس ، و آن شهری است بفرغانه : بشکر چیدن لفظ تو آن بودکه هم اوسی رسد هم اوزجندی .سوزنی .
عوسیلغتنامه دهخداعوسی . [ سی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به عوس که نوعی از گوسپند است . (از منتهی الارب ).- کبش عوسی ؛ نوعی از تکه . (ناظم الاطباء). منسوب به عوس . (از اقرب الموارد).
ام عصمةلغتنامه دهخداام عصمة. [ اُم ْ م ِ ع ِ م َ ] (اِخ ) عوصیة از زنان صحابی است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 258 شود.
عصیانلغتنامه دهخداعصیان . [ ع ِص ْ ] (ع اِمص ) نافرمانی و بیفرمانی کردن . خلاف طاعت . (منتهی الارب ). خلاف طاعت ، و ترک گفتن انقیاد و فرمانبرداری . (از اقرب الموارد). نافرمانی کر