اوشلغتنامه دهخدااوش . (اِخ ) شهری است به ماوراءالنهر. (لغت نامه ٔاوبهی ). ولایتی است بفرغانه مابین سمرقند و چین . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گروهی از محدثان بدین شهر م
آوشواژهنامه آزادآب پاک و زلال آب گونه - پاک و زلال صاف - روشن - پاک آوش یک کلمه ی کوردی که از دو بخش آو که به معنی آب و بَش به معنی سهم می باشد گرفته شده که میشود کسی که آب پخ
عوشرلغتنامه دهخداعوشر. [ ع َ / عُو ش َ ] (اِ) نامی است که در اهواز به استبرق دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). استبرق ، که نوعی درخت است . رجوع به استبرق شود.
عوشرلغتنامه دهخداعوشر. [ ع َ / عُو ش َ ] (اِ) نامی است که در اهواز به استبرق دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). استبرق ، که نوعی درخت است . رجوع به استبرق شود.
استبرقلغتنامه دهخدااستبرق . [ اِ ت َ رَ ] (اِ) استبرک . از درختان کائوچوئی ایران است ودر نقاط گرمسیر و سواحل جنوبی و از خوزستان تا مکران و بلوچستان همه جا از ارتفاع 950 (در منصورآ